کد مطلب:33832 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

از طریق توحید نمی توان به ترک تدبیر- که روح توکل است- دست یا











درست است كه یك شخص موحد، سببیت را از آن اسباب و طبایع و اعیان این عالم نمی داند و معتقد است كه آنها همه چیز خود را از خداوند می گیرند، اما این اعتقاد موجب نمی شود كه شخص موحد از اسباب استفاده نكند. تكیه نكردن بر اسباب یك معنای اعتقادی دارد و یك معنای عملی. انسان می تواند معتقد باشد كه اسباب و موجودات این عالم ربط محضند (به تعبیر صدر المتالهین) و استقلال در تاثیر ندارند، اما در عمل این اسباب را بكار گیرد و مورد استفاده قرار دهد.

معنای مذموم و نادرستی كه گاه صوفیان و اخلاقیون ما از توكل می فهمیدند، ترك تدبیر یعنی استفاده نكردن از اسباب بود می گفتند: «انسان تا زمانی اسباب و ابزارها را بكار می گیرد كه آنها را موثر بداند. اما

[صفحه 390]

هنگامی كه دریافت این اسباب و ابزارها هیچكاره اند و خداوند مسبب الاسباب است، دیگر از آنها استفاده نخواهد كرد و رزق، شفا، دفع دشمن و... را مستقیما از خداوند خواهند خواست». اما میان توكل و اقدام عملی منافاتی وجود ندارد. می توان بر خداوند توكل كرد و از او حصول مقاصد را خواستار شد و در عین حال به اسباب هم توسل جست. گرچه معنای توكل، ترك تدبیر است اما معنای ترك تدبیر، استفاده نكردن از اسباب نیست. توكل، ترك تدبیر در سطح اسباب نیست، بلكه در سطحی بالاتر از اسباب است. در سطح نتایج و تقدیرهای بیرون از اختیار ماست. امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه در یكجا می فرماید كه:

لا عقل كالتدبیر (نهج البلاغه، حكمت 113)

خردی بالاتر از تدبیر نیست

این در سطح اسباب است، اما در جای دیگر می فرمایند:

تذل الامور للمقادیر حتی یكون الحتف فی التدبیر

(نهج البلاغه، حكمت 16)

كارها تسلیم تقدیرند، بطوریكه گاه تدبیر منجر به مرگ می شود.


صفحه 390.